إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ

الكوثر

قرآن گشودم آیه‌ی محشر بیاورم

می‌خواستم که سوره‌ی کوثر بیاورم

من کیستم زفاطمه سر در بیاورم

باید کسی شبیه پیمبر بیاورم

هنگام وصفت عقل مرا ترک می‌کند

معراج رفته شأن تو را درک می‌کند

با نور تو زمین شَرف آسمان گرفت

چل روز مصطفی ثمری بی‌کران گرفت

پا بر زمین گذاشتی و خاک جان گرفت

تا آمدم بگویم زهرا زبان گرفت

گفتم که رخصتی بده بهتر بخوانمت

مهرت اجازه داد که مادر بخوانمت

مادر سلام، گوشه‌ی چشمی به ما کنید

مادر سلام، درد مرا هم دواکنید

با این امید در زده ام تا که وا کنید

لطفی به این اسیر یتیم گدا کنید

حالا اگر چه چادر تو وصله دار هست

من سائلم همیشه برایم انار هست

یا آیه آیه آیه‌ی خود ((هل اتی)) کنی

یا از کرم لباس عروسی عطا کنی

چادر امانتی بدهی تا چها کنی

یک قوم را به نور خدا آشنا کنی

دنیا تو را نخواست که اینقدر زشت شد

خاکی که زیر پای تو آمد بهشت شد

دنیا تمام ظلمت و تو مأورای نور

با تو کم است فاصله تا انتهای نور

همسایه ات اگر که شده آشنای نور

این بوده است از برکات دعای نور

در آسمان نور چه بدری ،شبیه توست

در سال یک شب است که قدری شبیه توست

در خانه عطر سیب تو از بس جمیل بود

یادآور بهشت خدای جلیل بود

سرچشمه ی وضوی تو از سلسبیل بود

جاروی خانه ی تو پر جبرئیل بود

دنیا به پای مهر تو از شرم آب شد

آبی که گشت مهرییه‌ی تو گلاب شد

آنکه تورا به جمله ی لولاک می شناخت

درک تورا فراتر از ادراک می شناخت

پرواز را چه کس بجز افلاک می شناخت

بانوی آب را پدر خاک می شناخت…

نام پدر همیشه به دنبال مادر است

خیر العمل محبت زهرا و حیدر است

 

مجید تال

💡 در ایتا ما را دنبال کنید👇

••✦•┈┈┈••❅✾❅••┈┈┈•✦••

#تاریخ‌پژوه_خلّاق| عضو شوید👇

🆔@tarikhpajooh

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.