یک عصر عاشورای دیگر می کشیدم
فرصت اگر می داد بهتر می کشیدم
از کوچه های بی غزل پر می کشیدم
مشک غزل را روی دوشم می گرفتم
در لابلای خیمه ها سر می کشیدم
در خلوت یک خیمه ی ماتم گرفته
گهواره ای را جای اصغر می کشیدم
قطعا برای تسلیت دادن به زینب
حتی شده یک نیزه کمتر می کشیدم
با استعانت از شعور واژه هایم
در ذهن های مرده باور می کشیدم
شاید اگر از آب کوفه خورده بودم
من هم به روی دوست خنجر می کشیدم
من شاعرم اما اگر نقاش بودم
یک عصر عاشورای دیگر می کشیدم
محمدمهدی سیار
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط zahir در 1395/07/12 ساعت 09:45:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1396/11/01 @ 09:50:59 ق.ظ
یک طلبه [عضو]
بسیار زیبا بود