از کیمیای مهر تو، زر گشت روی من / آری به یُمن لطف شما خاک زر شود
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
حافظ
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط zahir در 1401/01/29 ساعت 09:04:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید