24 آبان، روز کتاب؛ کتابخوانی؛ کتابدار

 

باده در دست سبو بود و نفهمید کسی / و محمد خود او بود و نفهمید کسی

حلول ماه ربیع الاول مبارک باد

شب، همان شب که سفر مبدا دوران می شد/ خط به خط باور تقویم، مسلمان می شد

شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب / صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب

در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجر ها / باز چاره علی بود نه آن دیگر ها

مرد، مردی که کمر بسته به پیکار دگر / بی زره آمده در معرکه یک بار دگر

تا خودِ صبح، خطر دور و برش می چرخید / تیغ عریان شده بالای سرش می چرخید

مرد آن است که تا لحظهی آخر، مانده / در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده

باده در دست سبو بود و نفهمید کسی / و محمد خود او بود و نفهمید کسی

در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجر ها / باز هم چاره علی بود نه آن دیگر ها 

دیگرانی که به هنگامه، تمرد کردند / جان پیغمبر خود را سپر خود کردند

بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد / آیهی ترس برای چه کسی نازل شد

بگذارید بگویم، خطر عشق مکن / جگر  شیر نداری سفر عشق مکن

عنکبوت آیه ای از معجزه بر سر در دوخت / تاری از رشته ایمان تو محکم تر دوخت

چارده قرن به دل سوخته ام می دانی / مهر وحدت به لبم دوخته ام می دانی

باز هم یک نفر از درد به من می گوید / من زبان بسته ام و خواجه سخن می گوید:

«من که از آتش دل چون خم می در جوشم / مهر بر لب زده، خون می خورم و خاموشم»

 

ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه

تبریک هفته پژوهش

 

«کتاب را که باز می کنی دو بال یک پرنده را گشوده ای

پرنده ای که از زمین تو را به شهر های دور تو را به باغ های نور می برد» 

فریدون مشیری

تبریک ولادت پیامبر(ص) و امام جعفر صادق(ع)

 

چه هدیه ای دهم در این روز میلاد بهتر از صلوات بر محمد و آل محمد(علیهم السلام)

سالروز آغاز ولایت صاحب الزمان(ع) مبارک

 

هزارو صد و هفتاد و نهمین سال امامت امام زمان(ع) مبارک. آقاجان روسیاهم که 1110 سال به خاطر بی لیاقتی ما در پس پرده رفتید. آقا جان برای ما دعا کنید ما هم چنان چشم به راه آمدنتان هستیم.

تبریک حلول ماه ربیع الاول

شب اول ماه ربیع الاول، پیامبر (ص) که به اذن خداوند توسط جبرئیل از مکر مشرکان آگاه شدند و بر ایشان وحی شد که برای هجرت عازم شوند. در این هنگام پیامبر(ص)، امیرمومنان(ع) را فراخواند و فرمود: ای علی، جبرئیل بر من هبوط کرد و مرا آگاه نمود که قریش برای کشتن من گرد هم آمده اند و قطعا پروردگارم بر من وحی نمود که از قوم خود هجرت کنم و به سوی غار ثور در حالی که سیاهی شب مرا پوشانده است رهسپار شوم و هم او مرا امر نمود که تو را بر بیتوته ی بر بسترم امر نمایم تا با بودن تو در خوابگاه من اثر هجرت من از مشرکان مخفی بماند. حال تو چه می گویی و چه می کنی؟ علی(ع) عرض نمود آیا به واسطه بیتوته من، شما در آنجا سلامت خواهید بود؟ پیامبر(ص) فرمودند: بله! پس امیر مومنان(ع) تبسمی نمود و به شکرانه خبر پیامبر از سلامتش، خود را به حالت سجده بر زمین افکند و علی(ع) نخستین کسی بود که برای خدا سجده شکر کرد. پس هنگامی که سرش را بلند نمود عرض کرد: ای به فدای تو، بدانچه امر شدی اقدام فرما. پیامبر(ص) فرمود:پس در جایگاه من بخواب و روانداز حضرمی مرا بر خود بیانداز. من تو را آگاه می کنم که خداوند متعال اولیاء اش را به قدر ایمانشان و منزلتشان در دین امتحان می کند. پس شدید ترین مردم از حیث امتحانات الهی انبیا هستند، سپس اوصیای ایشان،سپس به همین ترتیب دیگران. پس خدا تو را ای پسر عمو و مرا امتحان نمود آن چنان که خلیلش ابراهیم و اسماعیل ذبیح را امتحان نمود….

تبریک عید غدیرخم

خدای را سپاس که نعمت را بر ما تمام نمود و به وسیله پیامبرش با معرفی حضرت علی(علیه السلام) و فرزندانش تا امام عصر(عج) برما منت نهاد، تا امام ما و واسطه فیض و برکات الهی بر ما باشند.

 

پیش چشم همه دست پسر بنت اسد/ بین دست پسر آمنه بالا می رفت

گفت: اینبار به پایان سفر می گویم  ” /بارها گفته ام و بار دگر می گویم”  

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است /کهکشان ها نخی از وصلهء نعلین علی است

گفت ساقی من این مرد و سبویم دستش/ بگذارید که یک شمه بگویم دستش _

هر چه در عالم بالاست تصرف کرده/ شب معراج به من سیب تعارف کرده

خاطره سفر به ییلاق جواهر دشت

   و باز چله تابستان است

ظهر تابستان است‌.
سايه ها مي دانند، كه چه تابستاني است‌.
سايه هايي بي لك‌،
گوشه يي روشن و پاك‌،
كودكان احساس‌! جاي بازي اين جاست‌.
زندگي خالي نيست‌:
مهرباني هست‌، سيب هست‌، ايمان هست‌.
آري
تا شقايق هست‌، زندگي بايد كرد.

در دل من چيزي است‌، مثل يك بيشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بي تابم‌، كه دلم مي خواهد
بدوم تا ته دشت‌، بروم تا سر كوه‌.
دورها آوايي است‌، كه مرا مي خواند

 سفر به جواهردشت گیلان

پس از عبور از رودخانه دوآب و جاده جنگلی که خاکی بوده و شیب آن زیاد است با منظره پوشیده شده در ابر ها مواجه می شوید، گویی دره پر از دسته های پنبه شده و شما از بالای کوه آن ها را نظاره می کنید. تماشای طلوع خورشید در خنکای نسیم صبحگاهی که صورتتان را نوازش می دهد. صدای گاو ها در دشت می پیچد و خروس ها و مرغ ها سکوت صبح را می شکنند. گیاهان خودرو در دل دامنه کوه سماموس، گل گاو زبان، کاکوتی، آویشن و… هستند. برف آب شده قله کوه که به  فرودست جاری شده در دل تابستان بسیار سرد است. مردمان صمیمی و مهمان نواز دارد و به علت ارتفاع آن از سطح دریا فقط 5 ماه از سال می توان در آن جا اقامت کرد.

 

تبریک ولادت امام زمان (ع)

 

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم / چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی