موضوع: "مذهبی"
تبریک ولادت امام زمان (ع)
جمعه 96/02/29
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم / چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی / یازده مرتبه در آینه تکرار شدی
دوشنبه 96/01/28
مصرع ناقص من کاش که کامل می شد/ شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد
شعر در شان تو شرمنده به همراهم نیست / واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست
من که حیران تو حیران توام می دانم / نه فقط من که در این دایره سرگردانم
همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد / شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد
در زمین هستی و آن سو تر از افلاک تویی / علّت خلق زمین ای پدر خاک تویی
کعبه از راز جهان، راز خدا آگاه است / راز ایجاز خدا نقطه بسم الله است
کعبه افتاده به پایت، سر راهت، سر مست / « پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»
کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید / خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید
کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت / قلم خواجه شیراز کم آورد نوشت:
«ناگهان پرده بر انداخته ای یعنی چه / مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است / کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی است
روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید / « ها علیٌ بشرٌ کیف بشر» می گوید
می رود قصه ما سوی سر انجام آرام / دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
ذره ذره همه دنیا به جنون آمده بود / روح از پیکره ی کعبه برون آمده بود
روشنا ریخت به افلاک حلولش آن روز / کعبه برخاست به اجلال نزولش آن روز
عشق او بر دل سنگی حرم غالب شد / قبله مایل به علی بن ابی طالب شد
از دل خانه علی رفت و حرم با او رفت / کعبه در بدرقه اش چند قدم با او رفت
قفس کعبه، شکست است دم پرواز است / برو از کعبه که آغوش محمّد(ص) باز است
سیّد حمیدرضا برقعی
برگ درختان سبز در نظر هوشیار/ هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
چهارشنبه 96/01/16
بهار آمد و شمشاد ها جوان شده اند
پرندگان مهاجر ترانه خوان شده اند
برورق سبز برگ خطّ خدا را بخوان !
چهارشنبه 96/01/16
گفت پیغمبر به اصحاب کبار / تن مپوشانید از باد بهار
کانچه با برگ درختان می کند / با تن و جان شما آن می کند
تبریک ولادت حضرت فاطمه الزهرا (س)
یکشنبه 95/12/29
نه مثل ساره ای و مریم، نه مثل آسیه و حوا
فقط شبیه خودت هستی، فقط شبیه خودت زهرا(س)
اگر شبیه کسی باشی، شبیه نیمه شب قدری
شبیه آیه تطهیری شبیه سوره ی اعطینا
تسلیت شهادت حضرت فاطمه الزهرا (علیها السلام)
سه شنبه 95/12/17
دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی/ افتاده نخ چادر او دست نسیمی
تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم/ با دست خودش داده اناری به یتیمی
حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را / بخشیده به همسایه، چه قرآن کریمی
در خانه ی زهرا همه معراج نشینند/ آن جا که به جز چادر او نیست گلیمی
ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم / می سوخت حریم دل مولا، چه حریمی
آتش مزن آتش، در و دیوار دلش را / جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی
حالا نکند پنجره را وا بگذاریم / پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی
سید حمیدرضا برقعی
تبریک ولادت رسول گرامی اسلام
دوشنبه 95/09/22
خدای را سپاس که انسانی چون محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) را آفرید،
تا ترجمان کمال انسانیت برایمان باشد.
زیارت ناحیه امام زمان(ع) از وقایع عاشورا سخن می گوید
جمعه 95/08/07
دوباره ناحیه می خوانم از زیارت ها / صدای گریه می آید میان این خط ها
کسی گریسته در این خطوط می دانم / که بغص کرده در آن صامت و مصوت ها
کسی که بیشتر از هر کسی گریسته است / سیاه پوش تر از تکیه ها و هیئت ها
کسی که بیشتر از هر کسی محرم را / نفس کشیده و بوییده است مدت ها
و قرن هاست که او روضه ی عمویش را / گریسته است به مانند رود ها…شط ها
که نهر علقه هم گریه می کند با او / و آب می شود آن مشک از خجالت ها
تمام ناحیه* را گریه می کنم با او / صدای اوست که می آید از روایت ها
مگر که او هم از آن جمع شاهدان بوده است / چه قدر خوب خبر دارد از شهادت ها
و گفته است از آن اسب و یال خونینش/ که زین خالی او می کند حکایت ها
به دست باد پریشان شده است موی حرم / سپید گشته از این رنج ها… اسارت ها
چگونه شرح دهم این غزل مجالش نیست / صدای گریه می آید میان این خط ها
شعر عاشورا
دوشنبه 95/07/26
به نام نامی سر، باسمه تعالی سر / بلند مرتبه پیکر، بلند بالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد / که بنده تو، نخواهد گذاشت، هرجا سر
قسم به معنی لایُمکِنُ الفرار از عشق / که پرشده است جهان، از حسین سر تا سر
نگاه کن به زمین! ما رایتُ الا تن/ به آسمان بنگر! ما رایتُ الا سر
سری که با خودش آورد بهترین ها را / که یک به یک همه بودند سروران را سر
زُهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان / حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عابس”اَجَنَّنی” گویان / درید پیرُهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم “اُم وهب” را، به پاره تن گفت: / برو به معرکه با سر، ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید / گذاشت آخر سر روی پای مولا سر
چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید / به روی چادر زهرا، گذاشت سقا سر
در این قصیده ولی، آن که حُسن مطلع شد / همان سری است که بُرده برای لیلا سر
سری که احمد و محمود بود سر تا پا / همان سری که خداوند بود، پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد/ پر از علی شود آغوش دشت، سر تا سر
امام غرق به خون بود و زیز لب می گفت: / به پیشگاه تو آورده ام خدایا سر
میان خاک، کلام خدا مقطعه شد/ میان خاک؛ الف، لام،میم، طا، ها، سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازه اسب / چه خوب شد که نبوده است بر بدن ها سر
میان معرکه سرگرم فضل و بخشش بود / به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر
و جنگ تن به تن آفتاب و پیکر او / ادامه داشت ادامه، سه روز اما سر
جدا شده است و سر از نیزه ها در آورده است / جدا شده است و نیفتاده است از پا سر
صدای آیه ی کهف الرقیم می آید / بخوان، بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام / که آفتاب برآورد از کلیسا سر
عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت: / به چوب، چوبه محمل، نه با زبان با سر
دلم هوای حرم کرده است می دانی ؟ / دلم هوای دو رَکعت نماز بالا سر
حمیدرضا برقعی